۱۳۸۸ مرداد ۷, چهارشنبه

دفاع از نظام به هر وسیله

عنوان این پست عنوان مطلبی در سایت تابناک است به قلم محمد مطهری که ظاهرن پسر کوچک استاد مطهری هستند.  این مطلب که به شدت مرا تحت تاثیر قرار داد موید این مطلب است که در جماعت روحانی خوب و بد پیدا می‌شود، درست مثل مردم عادی و البته احتمالن خوب‌شان بسیار خوب است و بدشان بسیار بد. من البته چون نگاه‌م به همه چیز انتقادی است جواب مطلب ایشان را با انتقاد داده‌ام و آن را در ادامه می‌آورم. اما لحن تند و انتقادی نوشته‌ی من خطاب به ایشان نیست بلکه تیر آن تمام مسوولینی از نظام که هنوز شرف و وجدان خود را حفظ کرده اند را نشانه می‌رود. بخوانید.
«جناب آقای مطهری،
من نوشته‌ی منسوب به جناب عالی را در سایت خبری تابناک خواندم. البته اگر تابناک در نوشته‌ی شما دخل و تصرفی نکرده باشد که ان شاء الله نکرده‌اند، حرف دل ما را زدید. چیزهایی را گفتید که هزاران جوان متدین و غیرمتدین تشنه‌ی شنیدن آن از یکی از مقامات کشوری بودند. اما حیف که از شما شنیدند که ظاهرن و خوشبختانه مقامی در این نظام ندارید. کاش عده‌ی بیشتری از مقامات کشوری با آسیب‌دیدگان این حوادث هم‌دردی می‌کردند. باید بگویم که ما نه مانند آن جوانان در تظاهرات مسالمت‌آمیز شرکت کردیم و نه مانند آن مسوولین سکوت پیشه‌کردیم. اما آن‌چه البته به جایی نرسد فریاد است.
ما نه به مانند آنان که به دنبال آزادی‌هایی نظیر پوشش و مدل مو هستند از نهادهای مدنی و مدنیت دفاع می‌کنیم که به منظور دادخواهی مردم از مسوولین بر گسترش و تقویت نهادهای مدنی پافشاری می‌کنیم. اگر مردم این امکان را داشته باشند که تشکل‌های مدنی را به راه بیندازند و به نمایندگان مجلس و مسوولین دولت و ... فشار بیاورند که مطالبات‌شان را تامین کنند، دیگر هیچ مسوولی جرات دروغ‌گویی، جعل مدرک و هیچ گونه ظلم دیگری را نخواهد داشت.
همین مجلسی که اصول‌گرایی را دم می‌زند، و حتی کسانی مثل عماد افروغ و خوش‌چهره از آن تصفیه شدند، هیچ تلاشی در جهت تقویت نهادهای مدنی نمی‌کند. مگر مردم ولی نعمت نظام نیستند؟ پس چرا نباید در اداره‌ی کشور خود نقش داشته باشند؟
امروز آن نقشی که باید نهادهای مدنی برای مردم ایفا کنند، آقایان کروبی و موسوی و خاتمی ایفا می‌کنند. مردم وقتی جایی برای فریاد زدن بر علیه ظلم نیابند، به کسانی پناه می‌برند که لااقل آبی بر آتش درون‌شان بریزند. مردم نه به دلیل عشق به اینان گردشان جمع شده‌اند، بلکه تنها به دلیل نیاز به کسی که لااقل کلامی از داد گوید، فریاد می‌زنند یاحسین میرحسین.
من با این مقدمه یک سوال از شما داشتم. اگر نمایندگان مجلس و مسوولین دولت در دوره‌هایی گذشته بر لزوم گسترش نهادهای مدنی و تدوین قوانین مورد نیاز و ضروری برای آن‌ها اقدام کرده بودند، آیا نمی‌شد ناظرانی از میان مردم و از درون این نهادها بر انتخابات گماشت. اگر طرف‌داران میرحسین موسوی و کروبی که به گمان برخی سگ‌باز هستند، در نهادهای مدنی و غیرانتفاعی و حتی غیر سیاسی فعالیت داشتند که می‌توانستند به آن‌ها اعتماد کنند، آن‌گاه برای رفع شبهات انتخاباتی به ناظرانی که از این نهادها انتخاب شده بودند رجوع می‌کردند.
این نظام در سال‌های اخیر نه تنها فعالیت‌ها اجتماعی و مدنی را به مردم واگذار نکرده است، بلکه بسیاری از امور که در دستان مردم بود را نیز از ایشان ستانده است. به عنوان مثال فعالیت هیات امنای بسیار از مساجد که سابقا توسط مردم یک محله تاسیس شده بود اکنون به دست افرادی گماشته‌ی دولت است. آیا این بی‌اعتمادی ایجاد نمی‌کند؟ این‌جانب روستایی را می‌شناسم که یکی از ساکنین‌ش روحانی است. اما دولت برای مسجد آن روستا پیش‌نمازی از شهر فرستاده است. من از شما می‌پرسم آیا اگر امثال برادر شما این حرف‌ها را یک سال قبل در صحن مجلس قرائت کرده بود، چه می‌شد؟ اگر این دو دوره‌ مجلس اصول‌گرا لج بازی با اصلاح‌طلبان را کنار می‌گذاشتند و در جهت همگرایی تعریف‌شان از مدنیت و نسخه‌ی اسلامی آن تلاش می‌کردند، آیا امروز شاهد این چنین بی‌اعتمادی بودیم؟ آیا اگر اصول‌گرایان در مورد حادثه‌ی کوی دانشگاه ۱۰ سال پیش موضعی عادلانه می‌گرفتند، امروز حمله به خواب‌گاه‌های دانش‌جویی به تفرج افراد معلوم‌الحال تبدیل می‌شد؟ آیا اگر شما و برادرتان و آقای قالبیباف و آقای لاریجانی و ...در برابر آن حمله سکوت نمی‌کردید، الان این وضع ما بود؟ خود قضاوت کنید که آقای خاتمی اصلاح‌طلب چند وزیر اصول‌گرا در کابینه‌اش داشت و آقای احمدی‌نژاد اصول‌گرا چند وزیر اصول‌گرای دگر اندیش را به کابینه‌اش راه داد؟
آقای مطهری عزیز، نمایندگان مجلس چرا این چهار سال در برابر پخش گزینشی سخنان‌شان از رادیو و تلویزیون کوتاه آمدند. آقای ضرغامی چرا این چنین خاموشی پیشه کردند تا مجبور باشند به دوست‌شان آقای دکتر روح‌الامینی برای داغ فرزندشان پیام تسلیت بفرستند؟ یادتان باشد که چهارده نفر از همین نمایندگان در جلسه‌ی استیضاح (به اصطلاح آقای) کردان به اتقای ایشان رای دادند. این چهارده نفر صلاحیت‌شان توسط شورای نگهبان شرع و قانون اساسی تایید شد. اما صلاحیت اکبر اعلمی و عماد افروغ و خوش‌چهره و خیلی‌های دیگر نه و هنوز رئیس شورای نگهبان قانون اساسی زیر نظر رهبر به کارش ادامه داد.
شما حدیثی را بیان کردید که بسیار قابل تامل است:
حکومت با کفر ممکن است بماند اما با ظلم نه.
آیا شما رهبر انقلاب را در این سال‌ها ظلم ستیز یافته‌اید؟ رهبر انقلاب مداحان را بارها نصیحت کردند، نخبگان را نیز، اما شده حتی یک بار تلویحا یکی از عمل‌کردهای دولت را که موجب فرار نخبگان به خارج از کشور می‌شود، به چالش بکشند.
آیا انحلال مدیریت و برنامه‌ریزی به دست رئیس جمهور از ادغام حج و زیارت در سازمان گردش‌گری کم اهمیت‌تر نبود؟ تازه بدون حکم حکومتی هم احتمال این که دولت در برابر سیل اعتراضات دوام بیاورد بعید بود.
آقای مطهری مشکل تنها نفرات دوم به پایین نظام نیستند. نفر اول نظام هم انتظار آن‌ها را برآورده نکرده است. همان انتظاری که شما به آن اشاره کردید: عدالت.»
پ.ن.: چند وقت پیش در تلویزیون بی بی سی روستایی در افغانستان را نشان می‌داد که مردم آن از نداشتن پل به روی رودخانه‌ی روستا گله‌مند بودند و از دولت می‌خواستند که باریشان پلی بسازد. اما این نکته بسیار عجیب بود که چرا این مردم با مشقت زیاد احشام خود را از داخل آب عبور می‌دادند ولی حاضر نبودند، دست به دست هم یک پل نظیر آن‌چه اجدادشان می‌ساختند، بسازند. این گدا صفتی در یک جامعه نشانه‌ی آن است که مدنیت در این جامعه محلی از اعراب ندارد و مردم خود را مانند فرزندان شیر خوار وابسته به نامادری به نام دولت می‌بینند. این کمبود اعتماد به نفس ناشی از فراموشی دارد. فراموشیِ بخشی از تاریخ ملت که در آن عزت بر دل‌های ملت سایه افکن بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر