زمانی را به یاد میآورم که شما را به عنوان رهبر معنوی یک دسته از انسانها میشناختم. کم و بیش از شما انتظاراتی داشتم که معمولن برآورده نمیشد. با این حال به شخصیت شما احترام میگذاشتم و این را که به نظر میرسید علیرغم میلتان به کار مسئولین نظام دخالت نمیکنید، احترام به نظر گروههای سیاسی تلقی میکردم. به تدریج کارهایی از جانب شما و طرفدارانتان سر زد که شان و منزلت شما را مخدوش کرد. اندک اندک نوع واکنشهای شما در مورد مسائل مختلف مرا از آن احترامی که برایتان غائل بودم، بسیار پشیمان کرد و اینک از آن هیچ نمانده است. نمونههایی از آن را در این پست مینویسم . میدانم که به احتمال زیاد به گوش شما نمیرسد و هدف نیز این نیست. این قدر این روزها در باب کردار و گفتار شما بحث میشود که دیگر فرصت نگاه به این وبلاگ کم بیننده را ندارید. هدف من از نوشتن این پست دردِ دل در دنیای مجازی است که گاهی بدجوری آرامش میدهد، همان دنیای مجازی که این روزها از آن وحشت دارید.
یادتان هست که در تلویزیون شاعران را گرد خود میآوردید و محفل شعری به راه میانداختید. چقدر چندشآور بود وقتی که برخی مدیحهسرایی شما را میکردند. در کتب تاریخ خوانده بودیم که شعرایی با مدح شاهان خودبین پول و اعتبار کسب میکردند. در تلویزیونی که شما رئیس آن را تعیین میکنید، آن را با چشم دیدیم و شما نقش آن شاه خودبین را بازی میکردید. به این نگاه کنید که برخی از آن شعراء که در آن مجالس مدح شما را نمیگفتند، اکنون چه میکنند و چه میاندیشند.
یادتان هست که مجالس انسی با نخبگان داشتید که البته گاهی هم درد دل آنها از وضعیت کشور بود. اما کدام یک از این درد دلها را وقع نهادید؟ آن همه یادداشت که از این نخبگان گرفتید، به فراموشداشت تبدیل کردید.
یادتان است در دیدار با جمعی از طلبهها، یکی از میان جمعیت شعری در مدح و وصف شما خواند که سراسر غلو بود. یادتان است چه گفتید؟ شاید یادتان رفته باشد. اطاعت و حمد ثنایی که تنها شایستهی خداوند است تمامن در شعر آن طلبه نثار شما شده بود. مگر شما و مریدانتان در نماز نمیگویید: الحمد لالله. بعد از شعرِ آن طلبه گفتید (نقل به مضمون) که آن طلبه به شما (لفظ «این بندهی حقیر» را به کار بردید) لطف دارد. ادامه دادید که البته غلو در مواردی جایز نیست ولی موردی را که آن طلبه به کار برد نه تنها جایز بلکه واجب دانستید. آن مورد خود شما بودید. این است اخلاق اللهی که دیروز از آن نام بردید؟ این است درسی که خودتان از پیامبر اسلام آموختید؟ آیا در سراسر تاریخ اسلام، کسی از ائمه یا بزرگان دین مجلس حمد و ثنای شخص خود را برگزار کرده است؟ آیا شما پیروی ابوسفیان و معاویه و یزید هستید؟ تازه شاید آنها هم چنین وقیحانه مجلسی را در جلوی چشم عموم مردم به راه نینداخته باشند؟ این که شما به راه انداختید از غلات (به ضم غین) شیعه هم فراتر رفتهاید و چیزی ابداع کردهاید که تنها نام آن را میتوان غلات ولایت فقیه از نوع جمهوری اسلامی به رهبری شما گذاشت.
روزی که رئیس جمهور محبوبتان سازمان مدیریت و برنامهریزی را منحل کرد و آن همه کارشناس و نخبه را به گوشهی عزلت فرستاد، شما هیچ نگفتید. اما در عوض تقریبن همزمان با آن از استفاده از ملودیهای غربی در مداحیها انتقاد کردید. یعنی در نزد شما نخبگان از مداحان شان کمتری دارند؟ چرا که نه! مگر رئیس دانشگاه صنعتی اصفهان در زمان دولت محبوب شما در جلسهی معارفهی خود نگفت که میخواهد در این دانشگاه مداح تربیت کند.
این که شما تا این حد امر و نهی میکنید و چرایی آن بر همگانی چو من روشن است. افراد زیادی هم به آن پرداختهاند. همه به یاد دارند که شما مدتی پیش چگونه در مسالهی ادغام حج و زیارت در سازمان گردشگری مداخله کردید. آیا نهاد برنامهریزی کشور را کم اهمیت تر از سازمان حج و زیارت میدانید یا این تنها ژست شما است که نشان دهید کس دیگری کشور را اداره میکند.
دیروز در سالروز مبعث پیامبر خاتم اشاره کردید:
«هر كسى امروز جامعه را به سمت اغتشاش و ناامنى سوق بدهد، از نظر عامهى ملت ايران انسان منفورى است؛ هر كه میخواهد باشد.»
من کاملن با این جملهی شما موافقم و دلیل آن هم این است که اگر تا قبل از انتخابات بسیاری هنوز نقش شما را در نابسامانیهای کشور باور نداشتند، امروز شما را عامل نابسامانیها میدانند و از شما چهرهی منفوری در ذهن خود دارند. صرفنظر از سخنان دیروزتان به یکی از منفورترین مردان نظام تبدیل شدید. اگر ادامه دهید از رئیس جمهورتان سبقت میگیرید.
این همهی ماجرا نیست. دیروز که شما نخبگان را نیز تهدید کردید، غیر مستقیم اعتراف کردید که نخبگان با شما نیستند. شما حتی حساب نخبگان را از مردم جدا کردید وقتی گفتید: «مردم هوشیارند. نخبگان مراقب باشند.» منظورتان از مردم که بود؟ آیا سربازان گمنام امام زمان که در خیابانها با اغتشاشگران برخورد میکنند؟ اگر این طور باشد یعنی به نخبگان هشدار میدهید که به زودی لباس شخصیها به سراغشان خواهند رفت. از چه نگرانید حضرت آقا؟ از این که نکند بیداری فراگیرتر شود؟
شما که بسیار اهل مطالعه هستید بهتر از من میدانید که بیداری میآید و شما و کسانی مانند شما نتوانستهاید آن را متوقف کنید. خاموشی هر صدایی با فریاد دیگری همراه خواهد شد. از خشم مردم بترسید. شمارش معکوس شما شروع شده است. تا مثل سلف خود گرفتار خفت نشدید زودتر صدای انقلاب مردم را بشنوید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر