۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه

رابطه‌ی فقر و پوپولیسم

هر کس که فقر و ناکامی را چشیده و تکبر و بی‌اعتنایی دارایان را چشیده باشد، تشنه‌ی ندایی‌ست که عدالت‌خواهی را فریاد می‌زند. او که به دلیل شرایط نابهنجار خانوادگی خود را از بسیاری مواهب محروم می‌داند، به دنبال یک منجی می‌گردد تا باری از دوش‌ش بردارد و این نجات می‌تواند تنها زنده کردن امید به آینده باشد.
این‌ها را نگفتم که ذهنیت دسته‌ای که خود به آن تعلق ندارم را به تصویر بکشم. خود در دوران کودکی و جوانی و حتی حال حاضر در این تقسیم‌بندی می‌گنجم. بلکه هدف‌م آماده‌سازی برای بیان مطلبی دیگر است.
این احساس نیاز به منجی آفت بسیاری دارد. در جوامعی که سطح آگاهی از روابط و ضوابط اجتماعی به حد کافی بالا است، افراد جامعه معمولن چنین نیازی را با احتیاط می‌نگرند و هر فریادی که برای نجات‌شان برآید، وقعی نمی‌نهند. در حقیقت جمله‌ی من عکس روند حوادث تاریخی است. در طول تاریخ، کومونیسم، فاشیسم، نازیسم و بسیاری از رویدادهای تلخ دیگر نتیجه‌ی بی‌اعتنایی توده‌های محروم به این احتیاط واجب است.
در جامعه‌ی امروز ما نیز چنین رویدادی در حال شکل‌گیری است. محرومان جامعه، بدون توجه به بسیاری مسائل که منشا محرومیت‌شان است، یک ناجی برای خود برگزیدند. ناجی که با اندک تاملی در گفتار و رفتارش، می‌تواند دریافت که هرگز به آن‌چه می‌گوید پایبند نیست و منظورش از واژه‌هایی نظیر عدالت و مهرورزی و تخصص و ... چیز دیگری است.
با این حال نمی‌توان منکر این شد که اعتقادات مذهبی در بین قشر فقیر بسیار مقبول است و از دلیل دیگر استقبال این طبقه از منجی پوشالی که همان مذهب است گذشت. اما در عمق نیازهای انسان که دقیق می‌شویم می‌بینیم که همین اعتقاد به مذهب نیز تا حدی ناشی از کمبودهای اقتصادی است که مانع رفع نیازهای آن‌ها می‌شود و برای تغییر موضع رنج حاصل از کمبود نیازهاشان، عمدتن به شکلی مصنوعی و خودخواسته، نیازها را از رفاه به مذهب تغییر می‌دهند و آرامش مذهبی را مرحم دردهایی می‌کنند که امیدی به بهبودشان ندارند.
به راستی که در جامعه‌ی امروز ما، فقر عامل اصلی عقب‌ماندگی‌ست و عقب‌ماندگی عامل اصلی فقر. بدین سان این دو در تعقیب یکدیگر بر نهادهای اجتماعی و ارزش‌های اخلاقی می‌تازند و هم ما را از ارضای نیازهای انسانی محروم می‌کنند و هم از توسعه‌ی مدنی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر